رودخانه قوم قشقایی
قرقاج : دلتنگی های یک قوم
نام رودخانه قرقاج برای قوم قشقایی احساس برانگیز است،ذوق پرور است ، درد و غم می ستاند، طنز و نغز بیرون می دهد، با مرور یادش ذوق می آید دست درگردن حس می اندازد و با تکرار نامش حس می رود دست به دست دل می دهد و با ذهن بازیها می کند .
قرقاج
از سردسیر خاطره ها سرچشمه می گیرد و دشت گرمسیر یاد انسانها را دور زده ،
قبل از آنکه نیاز لب های تشنه را برآورد ،آرزوهای روح تشنه آدمی را
سیراب می کند،
منبع مطلب ویکی پدیا
دردها و دغدغده های پیدا و پنهان یک قوم است که هیچگاه بر زبان نرفته و نمی رود، حاصل بغض های متراکم مردان و زنان قشقایی است که به شکل اشک جاری شده و روان گردیده است.
قوم قشقایی با نامش جوشیده و خروشیده است،پابه پای قرقاج رفته و آمده است،کوچیده،بارانداخته،حرکت کرده و آرام گرفته است،قرقاج انعکاس حاشیه جغرافیا در متن تاریخ است،نام قرقاج ذهن را به بازی می گیرد،یادش گاهی شادی می آورد و غصه ها را می برد ، گاهی غم و درد می آورد و شادی می برد.
نام و یاد رودخانه قرقاج تاریخ را به یدک می کشد، قرقاج حاصل دلتنگی های یک قوم است،حاصل دلتنگی نسلهاست،بود و نبود ،پیدایش و فروپاشی قوم بزرگ قشقایی را در یاد دارد،
قرقاج زمانی به بلندای نامش قرقاج بود و به نامش می نازید، اما اکنون بار سنگین نامش را هم به زور به یدک می کشد، دیروز قرقاج خستگی ها را با خود می برد، امروز خاطره ها و دلبستگی ها را، قرقاج می خروشید ،می پیچید ، می غلطید و طغیان می کرد، مدتهاست که طغیان نمی کند ،اکنون از قرقاج رمقی بیش نمانده است،
از آن چادرهای سیاهی که رو به وسعت جاری رود بر افراشته می شد وگله گوسفندان، رمه اسبها و شترها که زمانی نه چندان دور تشنگی هایشان را بر طرف می کردند،دیگر اثری نیست.
قرقاجی که در دامنه کوههای مشرف به آن جنگلهای انبوه درختان تا حاشیه رودخانه پیشروی کرده و ادامه داشته است؟قرقاجی که حاشیه آن از بیشه زارهای بسیار زیبا پوشیده شده بوده و پرندگان زیبای ساحل نشین و چرندگان و حیوانات مختلف اهلی و وحشی را در خود جای داده بوده است.
قرقاجی که در مسیرخود هزاران پیج و خم زیبا و برم های آب عمیق و دل انگیز داشته و در آن ماهی های زیبا ، بزرگ ،رنگارنگ و قشنگ گردش و طنازی می کرده اند. قرقاجی که یاد آور دوران ثروت ، قدرت ،شوکت وابهت و اقتدار قوم قشقایی بوده است،
قرقاجی که یاد آور هلهله شادی ها یا فریاد غم های ساحل نشینانش ، صدای نی لبک چوپانان و صدای دلنشین آوازهای دخترکان نوجوان بوده است واکنون اثری از آنها نیست.
اکنون از قرقاج فقط رویای یک رود در ذهنها و یادها مانده است! قرقاج اگر چه آبش کم شده است اما یادش در اذهان هنوز روان است و جاری.هنوز هم می رود و روانی یاد دوستان و مردمان علاقه مندش را به دور دست رویاها می برد.
من نیز پس از سالها هنوز هم وقتی از قرقاج و اطراف آن می گذرم دلم میگیرد و می اندیشم که من چه زود بزرگ شدم و قرقاج چه زود کوچک.