ایل قشقایی

همه چیز در مورد ایل بزرگ قشقایی

ایل قشقایی

همه چیز در مورد ایل بزرگ قشقایی

ایل قشقایی یکی از ایل های بزرگ بین بختیاری و شاه سون است.ومردمونی ساده و بسیار دوست داشتنی هستند.راه درآمد های عشایر آنها از راه کشاورزی و دامپروری است.سرزمین مادری آنها این جور که شنیده میشه طرف های هندوستان است و به خاطر همین است که آهنگ های آنها غمگین است البته این یکی از دلایل آنهاست و دلیل دیگه میشه گفت اینه که درآمد آنها کم بوده است.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

بانوی اسب سوارقشقایی

جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ

در آرزوی داشتن یک اسب ؛ معرفی "مارال دستانی"، عاشق اسب و تاخت و تاز

مارال دستانی متولد 1369 (طایفه ی کشکولی بزرگ تیره دیزگانی )

در گچساران کهگیلویه و بویراحمد دیپلمه رشته ی گرافیک و نویسنده اثر وزین (در آرزوی داشتن یک اسب) از بچگی عشق اسب و پرورش آن را داشته و همیشه کلمه ی اسب و سوارکاری برای او مهمترین آرزو بود.



 

منبع مطلب ویکی پدیا

خودش دراین باره می گوید: از 7 سالگی عشق اسب داشتم در کل دوران تحصیلم از دبستان تا دیپلم همیشه به این فکر بودم چگونه به هدفم برسم.
پدر و مادر و دو برادرم  به این مساله اهمیت نمی دادند وآن را فقط یک افکار بچگانه می دانستند.
تااین که در سن 10سالگی این مساله را با پدر ومادرم مطرح کردم و گفتم دوست دارم اسب داشته باشم و در رشته سوارکاری فعالیت کنم به خودم اطمینان داشتم که موفق می شوم، ولی اصرارهای من بی فایده بود وقتی به مسافرت می رفتیم ،و اسبی میدیدم بی قرار و ناراحت می شدم .بسیار اشک می ریختم در حسرت این بودم که ای کاش یک باغ داشتم و اسب پرورش می دادم.درسن 14سالگی از عشق و علاقه که در وجودم بودیک کتاب در مورد اسب نوشتم ،وارد دبیرستان که شدم همیشه در کتاب هایم تصویر اسب می کشیدم و از علاقه ای که به اسبها داشتم برای دوستانم می گفتم که گاهی هم مورد تمسخر آنها قرار می گرفتم .
مارال نجیب عاشق اسب و تاخت و تاز درسن 18 سالگی با پسری از اهالی بویراحمد ازدواج کرد و فرصتی بدست آورد تا از عشق علاقه ی دیرین خود به اسب با همسرش در میان بگذارد که خوشبختانه نظرش پذیرفته شد وبه آمال و اهدافش نایل شد.
دستانی که درنهایت به اسب دست یافته بود مسرور مغرور از این آرزوی محقق شده دراین خصوص می گوید:
من به عشق اسب زندگی شهری ،راحتی ،آسایش را رها کردم و بعد ازدواج به یکی از روستاهای یاسوج ( امام زاده مختار) رفتم و زندگی ام را شروع کردم.
همسرم دانشجو بود آن هم بدون شغل و درآمد، در آن روستا فقط زمین داشت که شرایط برای پرورش اسب خوب بود.
خداوند بعد ازمدتی به ما یک دختر داد که نامش را دنا گذاشتیم .
دنا 6 ماهه بود که من سوارکاری به صورت حرفه ای شروع کردم .
بهار 92 یک کره اسب از نژاد دره شوری خریدم.
دستم خالی بود با امکانات کم اسب داری می کردم به عشق این کره اسب چه روزهای گرم تابستان و یخبندان زمستان را تحمل کردم .مخالف زیاد داشتم و تنها مشوقم همسرم بود.
خیلی ها منو مورد تمسخر قرار دادند علتش این بود که من زندگی شهری خودم را رها و به خاطر اسب سواری به روستا آمده بودم.
اسب حیوان نجیبی است اگر به آن محبت کنیم قدر محبتهای ما را می داند تا جای که پیامبر اکرم (ص) می فرماید:اسب را عزیز بدارید که پیشانینش برکت است.
خدا رو شکر کره اسب کوچکم، اکنون اسب جوانی شده بنام  گلادیاتور که یک اسب کورسی است.
ان شالله برای مسابقه سال 95 آماده می شود مارال دستانی با بهره گیری از تجربه و توکل خود به جوانان یک پیام ارزنده نیز دارد: اگر ایمان به خدا و اراده و پتشکار داشته باشیم ودارای هدفی مشخص در زندگی، بی شک موفق می شویم همان طورکه من از کودکی سختی های بسیاری کشیدم ،همیشه کتاب مطالعه می کردم واز این طریق تجارب بسیاری بدست آوردم الگوی من در کتابها استاد محمد بهمن بیگی بود .انسان تا کوچکی نکند، بزرگ نمی شود.انسان های بزرگ نه خانه های بزرگی دارند و نه دارای ثروت زیادی هستند همه چیز به اعمال خودمان برمی گردد.

خانم دستانی از صمیم قلب برایتان بهترین ها را آرزومندم و امیدوارم در همه ی امورات زندگی به اهداف و آرزوهای بزرگتان برسید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۰۴
tarlan alipour

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی